یک دومین ثبت کنید و هاست رایگان بدهید

Reseller hosting

توضیحات:

ابتدا به سایت

www.persianregister.ir

مراجعه کنید و یک دومین یک ساله یا 5 ساله به نام خود ثبت کنید

توجه کنید که با دومین رایگان نمیتوان ثبت نام کرد

دومین یک ساله در حال حاضر 4270 تومان میباشد

این سایت مطمین بوده و ارزانترین تعرفه را ارایه می دهد
سپس به لینک عکس بالا مراجعه کنید
روی دکمه
signup
کلیک کنید و فرم مربوطه را پر نمایید
دومین شما در عرض 24 ساعت فعال شده و
DNS
مربوط به یوهاستینگ را در آن وارد نمایید.
به این ترتیب میتوانید یک سایت جهت ارایه فضای میزبانی رایگان داشته باشید.
هر گونه مشکل یا سوالی واستون پیش اومد ایمیل بزنید
hamid53214@gmail.com

به جامعه ايران مجازي بپيونديد----دنيايي جديد -----كشوري كه شما ميسازيد--- سياست اقتصاد جنگ

۱۳۸۶ اسفند ۵, یکشنبه

رنگ عاشـقــی

اگه از من تو بپرسی رنگ عاشـقــی چه رنگه
من میگم رنگش سیـــاهه اما باز واسم قشنگه
تو همونی که میگفتی همیــشه پیشم می مونی
چرا قلبــمو شکستی
چرا از من گریــزونی
باور نداره قلبم وقت وداع رسیده
انگار که غم آتشی بر پیکرم کشیده
دونه دونه روی ناودون
قطره های ســرد بارون
بــی تـو اما یه کویرم
تــو نباشی من می میرم
قطره قطره چکه چکه اشک آسمون می باره
گله دارم از خــداونـد اگه باز تو رو نیاره
گله دارم از خــداونـد اگه باز تو رو نیاره

منتظرم

منتظر لحظه ای هستم
که دستانت را بگیرم
در چشمانت خیره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم
منتظر لحظه ای هستم که در کنارت
بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم....
از عشق تو.....
از داشتن تو...
اشک شوق ریزم
منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش بگیرم
بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم
وبا تمام وجود
قلبم وعشقم را به تو هدیه کنم
اری من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را می ستایم

۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

كاش بارانی ببارد

كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند
بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند

بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را
شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند

چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران كه می بارد شما را تر كند

زندگی پر از سواله

زندگی پر از سواله می دونم
رسیدن به تو خیاله می دونم
تو میگی یه روزی مال من میشی
اما موندنت محاله می دونم
تو میگی شبا دعامون می کنی
چشمه ی چشات زلاله می دونم
توی آسمون سرنوشت ما
ماه کاملم هلاله می دونم
تو میگی پرنده شیم بریم هوا
غصه ی ما دو تا باله می دونم
چشم من پر از غم نبودنت
دل تو پر از ملاله می دونم
طاقتم دیگه داره تموم می شه
صبر تو رو به زواله می دونم
اون درخت سیب آرزوهامون
پر میوه های کاله می دونم
آره میری و نمی پرسی که این
دل عاشق در چه حاله می دونم

می دانی؟

بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟
تو ، خودت را هدیه ام کردی ، ولی من هم
شعرهایم را که بی پرواست ، می دانی؟
هر چه می خواهیم – آری – از همین امروز
از همین امروز ، مال ماست ، می دانی؟
گرچه من ، یک عمر همزاد عطش بودم
روح تو ، هم – سایه دریاست می دانی؟
دوستت دارم!» - همین ! – این راز پنهانی
از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی؟
عشق من ! – بی هیچ تردیدی – بمان با من
عشق یک مفهوم بی « اما» ست ، می دانی؟

گفتی که مرا دوست نداری

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید برم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست

بده دستات رو به من

بده دستات رو به من تا باورم شه پیشمی
می دونم خوب می دونی تو تارو پود و ریشمی
تو که از دنیا گذشتی واسه یک خنده ی من
چرا من نگذرم از یه پوست و خون به اسم تن
تو خیال من نبود دوباره عاشقی کنم
ممنونم اجازه دادی تا دوباره زندگی کنم
نمی دونم چی بگم تا باورت شه جونمی
توی این کابوس درد،رویایه محربونمی
وقتی حتی پیشمی دلم تنگ میشه باز
عشق تو توی لحظه هام حادثه ساز و قصه ساز
به جون خودت که بی تو از نفس هم سیر میشم
نمی دونم چی میشه بد جوری گوشه گیر میشم

ای صمیمی ای دوست

گاه و بیگاه لب پنجره ی خاطره ام میایی
دیدنت حتی از دور
آب بر آتش دل میپاشد
آنقدر تشنه دیدار توام
که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم
دل من لک زده است
گرمی دست تو را محتاجم

ممنونم که بچه بازیهام رو طاقت می کنی
هر چقدر که بد میشم اما تو نجابت می کنی
هر کجای دنیا که باشم بامنی و بر منی
نگران حال و روزم بیشتر از خوده منی
و دل من به نگاهی از دور
.
.
.
طفلکی می سازد
ای قدیمی ای خوب
تو مرا یاد کنی یا نکنی
من به یادت هستم
من صمیمانه به یادت هستم
دایم از خنده لبانت لبریز دامنت پر گل باد

۱۳۸۶ بهمن ۲۷, شنبه

دو دستم را به دستت می سپارم

تو می گویی دگر دردی ندارم
ندارم با تو اندوهی و لیکن
به پایان می رسد روزی بهارم
همان روزی که گفتم درد جاریست
و من دستت به دستی می سپارم
تو لبخندی به عشقم می نشانی
و می گویی دگر راهی ندارم !
ز خاطر می بری آرام آرام
دلم را ، خنده ام را نو بهارم
ز یادت می رود با من که گفتی
« تو را من تا قیامت دوست دارم »
نمی رنجم ز دستت کار دنیاست
به این ویرانه امیدی ندارم
به جز عمری که نیمش رفته بر باد
ندارم حاصلی از روزگارم
گرم امروز عمری با تو باقیست
فدایت می کنم تا جان سپارم

حقیقت

به که باید دل بست؟؟
به که شاید دی بست؟
سبنه ها جای محبت
همه از کینه پر است
هیچکس نیست که فریاد پر از مهر تو را
گرم پاسخ گویدنیست یک تن که تو را
در این راه غم الوده قدمی را به محبت پوید
خط پیشانی هر جمع خط تنهایی است
خنده ها می شکفد بر لبها
تا که اشکی شکفد بر یر مژگان کسی
از وفا نام مبر انکه وفا خواست کجاست؟
سخن از عشق مگو عشق کجاست؟؟
دوست کجاست؟
گل اگر بر دل باغ بر تو لبخند زند بنگرش
لیک مبویدست گرمی که از عشق بفشارددستت رابه همه عمر مخواه
در دل چاه گر سر کنی یا از سر غم اه کنی
خنده ها بر غم تو دختر مهتاب کند
درد خود را در دل چاه مگو
چاه با من و تو هم بیگانه است
گریه کنم یا نکنم اخر ماجرا رسید
گریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسید

چه ضیافت غریبی

چه ضيافت غريبي
من و گيتار و ترانه
جاي تو : يه جاي خالي
شعر من شعر شبا نه
هرم خورشيدي چشمات
من رو آب كرد تموم كرد
لحظه ي ناب پريدن
با يه ديوار رو به روم كرد
گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ي چشماي توست
تو تموم قصه هام هميشه جاي پاي توست
تو ضيافت سكوتم تو اگه قدم بذاري
مي بيني از تو شكستم اما تو خبر نداري
بي تو از زمزمه دورم بي تو از ترانه عاري
زخم تو : زخم هميشه اينه تنها يادگاري
گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ي چشماي توست
تو تموم قصه هام هميشه جاي پاي توست

تنسگل گفته

هر چه که تو را بیاد من بیاورد زیباست اینو از طرف منم بنویس

۱۳۸۶ بهمن ۲۴, چهارشنبه

دلم گرفته

دلم گرفته ، ای دوست!
هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم ، کجا من؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ز من هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک
به من هر ان که نزدیک از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
زبودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من

ای عشق مدد کن

ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعه تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یار یا یار به من
یا هر دو نمیریم و به پایان برسیم