یک دومین ثبت کنید و هاست رایگان بدهید

Reseller hosting

توضیحات:

ابتدا به سایت

www.persianregister.ir

مراجعه کنید و یک دومین یک ساله یا 5 ساله به نام خود ثبت کنید

توجه کنید که با دومین رایگان نمیتوان ثبت نام کرد

دومین یک ساله در حال حاضر 4270 تومان میباشد

این سایت مطمین بوده و ارزانترین تعرفه را ارایه می دهد
سپس به لینک عکس بالا مراجعه کنید
روی دکمه
signup
کلیک کنید و فرم مربوطه را پر نمایید
دومین شما در عرض 24 ساعت فعال شده و
DNS
مربوط به یوهاستینگ را در آن وارد نمایید.
به این ترتیب میتوانید یک سایت جهت ارایه فضای میزبانی رایگان داشته باشید.
هر گونه مشکل یا سوالی واستون پیش اومد ایمیل بزنید
hamid53214@gmail.com

به جامعه ايران مجازي بپيونديد----دنيايي جديد -----كشوري كه شما ميسازيد--- سياست اقتصاد جنگ

۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

خلاصه می کنم در یک sms.

وقتی تو نیستی


هیچ چیز آنطور که باید نیست


انقدر دلتنگ شده ام که درونم خالیست


نفس نای تو که از من عبور کند


نغمه خوانم خواهی کرد.


تمام بی قراری هایم را


خلاصه می کنم


در امواج شلوغ مخابرات


در یک sms.

گذارید بگویند همه که فلانی ساده است.

به نگاهت سوگند،

که نبودم من از آن طایفه مدعیان

و نه از مردم صد رنگ،

که در تابش یک فرصت خوب،

رنگ دیگر گیرند.

سارقانی که به یک لاف خریدار تو اند.

من نبودم پی یک منطق سخت

یا دلیلی محکم.

در هیاهوی بلند برهان،

بر سر یک اثبات،

من به یک خط فرود آمده از نور،

به یک منطق روشن که طراوت دارد

و به یک صفحه پر از آینه ها دل دادم.

بگذارید بگویند همه

که فلانی ساده است.

۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

ای دیوانه لیلایت منم

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست



عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود



سجده ای زد بر لب درگاه او

پر زلیلا شد دل پر آه او



گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای



جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای



نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی



خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن



مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو ... من نیستم



گفت: ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پیدا و پنهانت منم



سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی



عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یک جا باختم



کردمت آوارهء صحرا نشد

گفتم عاقل می شوی اما نشد



سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا برنیامد از لبت



روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی



مطمئن بودم به من سرمیزنی

در حریم خانه ام در میزنی



حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بیقرارت کرده بود



مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم

منبع: http://www.aro00osak.blogfa.com

عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت

دستانم گرمي دستانت را مي خواهد پس دستانم را به تو ميدهم

قلبم تپش قلبت را مي خواهد پس قلبم را به تو ميدهم


چشمانم نگاه زيبايت را مي خواهد پس نگاهم از آن توست


عشقم تمامي لحظات تو را مي خواهند وبراي با تو بودن دلتنگي ميکنند


دل من همانند آسمان ابري از دوري تو ابري است


درخشش چشمانم همانند خورشيد درخشان انتظار چشمانت را مي کشند


پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.


عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت

منبع: http://www.aro00osak.blogfa.com

دوستت دارم



ای عشق من چه زيباست به خاطر تو زيستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن.
آنروز که مهمان قلبم شدی ، خوب به ياد دارم ، روزي كه با خود گُفتم كسي را يافته ام كه ديگر از دست نخواهم داد.
روزي كه اميد ها و آرزوهاي فراواني از خاطرم مي گذشت...
و آنروز كه چشمانم با چشمان تو ديدار كرد ، دانستم ، دير زمانيست كه مي شناسمت...
روزي كه تورا ديدم با خود گفتم كه يگانه ي خويش را يافتي پس ديوانه وار عاشقش باش ، عزيز بدارش و تا سرحد مرگ دوستش داشته باش ..... يادم هست آن هنگام كه عاشقت شدم باخود پيمان بستم كه ديگر در نگاه هيچ كسي كه تمناي مهر و توجه دارد ، نگاهي نكنم ، پيمان بستم كه تنها نگاه عاشقم را وقف چشمان زيبا و سيماي دلرُباي تو كنم تا فردا روزي پشيمان نباشم ... پشيمان نباشم كه چرا آنگونه كه لايقش بودي دوستت نداشتم ، پشيمان نباشم كه چرا عشقم را ابراز نكردم ، عمل نكردم به آنچه مي گويم تا اثباتي باشد بر حرفهاي عاشقانه ام ...
واينك نيز ، همچنان ، بر عهد خود وفادارم و پيماني دوباره مي بندم كه خورشيد نگاهم بر هيچ افق ديگري جز وجود تو طلوع نكند و بر هيچ كس جز تونتابد ... عشقم را در سينه پنهان و قلبم را از هركس مخفي خواهم كرد تا دور از چشمانت كسي آندو را از من نگيرد . و اينك بر بُلنداي قله ي عشق و صداقت نام تورا فرياد مي كنم ،
اميدوارانه نامت را مي خوانم و اميدوارم كه مرور زمان ذره اي از عشقت در من نكاهد و گذر ثانيه ها ،افزاينده ي مهر و محبتم به تو باشد . مي خواستم زيباترين كلام را به ياري بگيرم ، تا صميمانه ترين عشق ها را تقديمت كنم ، ذهنم ياري نكرد . پنداشتم كه ساده نوشتن چون ساده زيستن زيباست ،
پس ساده و بي تكلف مي گويم : دوستت دارم




۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

وداع

می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش

به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه ی خویش

می برم,تا كه در آن نقطه دور شستشويش دهم از رنگ گناه

شستشويش دهم از لكه ي عشق زين همه خواهش بيجا وتباه

مي برم تا ز تو دورش سازم ز تو,اي جلوه ي اميد محال

مي برم زنده بگورش سازم تا از اين پس نكند ياد وصال

ناله مي لرزد,مي رقصد اشك آه,بگذار كه بگريزم من

از تو,اي چشمه ي جوشان گناه شايد آن به كه بپرهيزم من

بخدا غنچه ي شادي بودم دست عشق آمد و از شاخم چيد

شعله ي آه شدم,صد افسوس كه لبم باز بر آن لب نرسيد

عاقبت بند سفر پايم بست مي روم,خنده به لب,خونين دل

مي روم از دل من دست بدار اي اميد عبث بي حاصل

فروغ فرخ زاد